معنی فارسی bedazzled
B2بدرزِل کردن، به معنای مبهوت کردن یا تحت تأثیر قرار دادن با درخشش یا زیبایی است.
To be impressed or shocked by something brilliant or dazzling.
- verb
verb
معنی(verb):
To confuse or disarm by dazzling.
مثال:
He was bedazzled by her charm and wit.
معنی(verb):
To decorate with sequins or other sparkly material; to bespangle.
مثال:
She bedazzled her handbag.
example
معنی(example):
او از نورهای درخشان شهر مبهوت شده بود.
مثال:
He was bedazzled by the bright lights of the city.
معنی(example):
لباس براق همه را در مهمانی به خودش جذب کرد.
مثال:
The bedazzled outfit caught everyone's attention at the party.
معنی فارسی کلمه bedazzled
:
بدرزِل کردن، به معنای مبهوت کردن یا تحت تأثیر قرار دادن با درخشش یا زیبایی است.
