معنی فارسی bedene

B1

بدن، اشاره به ساختار یا کلیت اجتماعی که افراد را در کنار هم می‌آورد.

Referring to the structure or entity that brings individuals together in society.

example
معنی(example):

او اعتمادش را به بدنه جامعه گذاشت.

مثال:

She placed her trust in the bedene of the community.

معنی(example):

در سختی، بدنه مردم را برای یک هدف مشترک متحد کرد.

مثال:

In adversity, the bedene united people for a common cause.

معنی فارسی کلمه bedene

: معنی bedene به فارسی

بدن، اشاره به ساختار یا کلیت اجتماعی که افراد را در کنار هم می‌آورد.