معنی فارسی bedimmed

B2

کم‌نور شده، به معنی کاهش شدت نور در یک فضا یا مکان برای ایجاد حالتی خاص یا راحت‌تر.

Dimmed or reduced in brightness, often referring to lights or surroundings.

verb
معنی(verb):

To make dim; to obscure or darken.

example
معنی(example):

اتاق به‌طور کم‌نور شده بود تا جوی دنج ایجاد کند.

مثال:

The room was bedimmed to create a cozy atmosphere.

معنی(example):

او قبل از شروع فیلم، چراغ‌ها را کم‌نور کرد.

مثال:

She bedimmed the lights before the movie started.

معنی فارسی کلمه bedimmed

: معنی bedimmed به فارسی

کم‌نور شده، به معنی کاهش شدت نور در یک فضا یا مکان برای ایجاد حالتی خاص یا راحت‌تر.