معنی فارسی bedlamized

B1

به هم ریختگی، هرج و مرج و بی‌نظمی در یک موقعیت.

To cause a state of confusion, uproar, or chaos.

example
معنی(example):

صحنه پر از هیاهو در طول کنسرت به حالت بی‌نظمی درآمد.

مثال:

The chaotic scene was bedlamized during the concert.

معنی(example):

اعتراض، میدان شهر را به حالت بی‌نظمی درآورد.

مثال:

The protest bedlamized the entire city square.

معنی فارسی کلمه bedlamized

: معنی bedlamized به فارسی

به هم ریختگی، هرج و مرج و بی‌نظمی در یک موقعیت.