معنی فارسی bednighted
B1پیامدی از خوابیدن در شب، مرتبط با عادات شبانه.
Relating to the practice or state of going to bed at night.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
روال شبخوابی او شامل خواندن یک کتاب است.
مثال:
His bednighted routine includes reading a book.
معنی(example):
او از لحظات شبخوابیاش برای استراحت لذت میبرد.
مثال:
She enjoys her bednighted moments of relaxation.
معنی فارسی کلمه bednighted
:
پیامدی از خوابیدن در شب، مرتبط با عادات شبانه.