معنی فارسی bedribble

B1

بپاشیدن، به طور تصادفی یا با بی‌احتیاطی رنگ یا مایع دیگری را روی یک سطح پاشیدن.

To splash or spatter a liquid, such as paint, on a surface.

example
معنی(example):

کودکان دوست دارند اسباب بازی هایشان را با رنگ بپاشند.

مثال:

The children love to bedribble their toys with paint.

معنی(example):

او سعی کرد مانند یک هنرمند دیوار را با رنگ بپاشد.

مثال:

He tried to bedribble the wall like an artist.

معنی فارسی کلمه bedribble

: معنی bedribble به فارسی

بپاشیدن، به طور تصادفی یا با بی‌احتیاطی رنگ یا مایع دیگری را روی یک سطح پاشیدن.