معنی فارسی bedright
B1حق داشتن یک تخت و فضای خواب مناسب.
A right or privilege to have a bed or a comfortable sleeping space.
- NOUN
example
معنی(example):
دیدن اینکه خوابگاه آماده است، او را در راحتی رها کرد.
مثال:
Seeing that bedright was available, she relaxed in comfort.
معنی(example):
خوابگاه اطمینان حاصل کرد که خواب خوبی داشته باشد.
مثال:
The bedright ensured she had a good night's sleep.
معنی فارسی کلمه bedright
:
حق داشتن یک تخت و فضای خواب مناسب.