معنی فارسی beflagged
B1پرچمدار شده، به نشانهای اشاره و نماد به چیزی داده شده است.
Marked or designated with a flag.
- VERB
example
معنی(example):
این سایت به منظور افزایش آگاهی پرچمدار شد.
مثال:
The site was beflagged to raise awareness.
معنی(example):
کمپین ما در مکانهای مختلف پرچمدار شد.
مثال:
Our campaign was beflagged at various locations.
معنی فارسی کلمه beflagged
:
پرچمدار شده، به نشانهای اشاره و نماد به چیزی داده شده است.