معنی فارسی befret
B1دچار سردرگمی یا پریشانی شدن.
To become confused or disturbed.
- VERB
example
معنی(example):
دانشآموزان در طول امتحان با سردرگمی مواجه بودند.
مثال:
The students were befret with confusion during the exam.
معنی(example):
او از خبر ناگهانی سردرگم شده بود.
مثال:
He was befret by the unexpected news.
معنی فارسی کلمه befret
:
دچار سردرگمی یا پریشانی شدن.