معنی فارسی befretting

B1

عملیاتی که در آن یک ساز یا شیء به طور خاص طراحی می‌شود تا بدون فرود باشد.

The act of removing or denying frets from a musical instrument.

example
معنی(example):

فرآیند بی‌فرود کردن گیتار را متحول کرد.

مثال:

The befretting process transformed the guitar.

معنی(example):

او از یادگیری روش‌های بی‌فرود کردن لذت می‌برد.

مثال:

He enjoyed learning about the befretting techniques.

معنی فارسی کلمه befretting

: معنی befretting به فارسی

عملیاتی که در آن یک ساز یا شیء به طور خاص طراحی می‌شود تا بدون فرود باشد.