معنی فارسی beggardom
B1وضعیت یا شرایط زندگی افراد بیخانمان یا درخواستکننده.
The state or condition of being a beggar.
- NOUN
example
معنی(example):
این فیلم به واقعیتهای زندگی بیخانمانی در جامعه پرداخت.
مثال:
The film addressed the realities of beggardom in society.
معنی(example):
او نگران بود که به زندگی بیخانمانی سقوط کند.
مثال:
He was worried about descending into beggardom.
معنی فارسی کلمه beggardom
:
وضعیت یا شرایط زندگی افراد بیخانمان یا درخواستکننده.