معنی فارسی beggaring
B2عمل بیخانمان کردن، به معنی محروم کردن افراد از داراییها و منابع مالی.
The act of causing impoverishment or destitution.
- verb
verb
معنی(verb):
To make a beggar of someone; impoverish.
معنی(verb):
To exhaust the resources of; to outdo.
example
معنی(example):
بیخانمان کردن ثروتمندان میتواند منجر به ناامنی اجتماعی شود.
مثال:
Beggaring the rich can lead to societal upheaval.
معنی(example):
این سیاست به خاطر بیخانمان کردن فقرا به جای کمک به آنها مورد انتقاد قرار گرفت.
مثال:
The policy was criticized for beggaring the poor instead of helping them.
معنی فارسی کلمه beggaring
:
عمل بیخانمان کردن، به معنی محروم کردن افراد از داراییها و منابع مالی.