معنی فارسی begirdling
B1شکل فعل استمراری 'begirdle' که به معنای در حال احاطه کردن یا بستن چیزی است.
Present participle form of 'begirdle', indicating the action of encircling or binding.
- VERB
example
معنی(example):
با احاطه کردن کمرش، او در لباسش احساس اعتماد به نفس بیشتری کرد.
مثال:
Begirdling her waist, she felt more confident in her attire.
معنی(example):
آنها شروع به احاطه کردن مجسمه با گل سرخ برای جشنواره کردند.
مثال:
They began begirdling the statue with garlands for the festival.
معنی فارسی کلمه begirdling
:
شکل فعل استمراری 'begirdle' که به معنای در حال احاطه کردن یا بستن چیزی است.