معنی فارسی begladding

B1

تجربه‌ای که افراد را شاد و راضی می‌کند.

The act or process of making someone happy.

example
معنی(example):

این رویداد تجربه‌ای خوشحال‌کننده برای همه شرکت‌کنندگان بود.

مثال:

The event was a begladding experience for everyone involved.

معنی(example):

او سفر را به عنوان یک ماجراجویی خوشحال‌کننده توصیف کرد.

مثال:

She described the trip as a begladding adventure.

معنی فارسی کلمه begladding

: معنی begladding به فارسی

تجربه‌ای که افراد را شاد و راضی می‌کند.