معنی فارسی beguilements

B1

فریب‌ها، جذابیت‌ها، حالت‌های فریبا که ممکن است افراد را تحت تأثیر قرار دهند.

Instances of charm or enchantment that deceive.

example
معنی(example):

فریبندگی‌های تبلیغ باعث شد که محصول غیرقابل مقاومت باشد.

مثال:

The beguilements of the advertisement made the product irresistible.

معنی(example):

او از فریبندگی‌های داستان پریان آگاه بود اما با این حال از آن لذت می‌برد.

مثال:

She was aware of the beguilements in the fairy tale but enjoyed it anyway.

معنی فارسی کلمه beguilements

: معنی beguilements به فارسی

فریب‌ها، جذابیت‌ها، حالت‌های فریبا که ممکن است افراد را تحت تأثیر قرار دهند.