معنی فارسی behowled

B1

زوزه کشیده، بیان احساسات و افسوس با صدای بلند.

To have howled; expressed sorrow or grief audibly.

example
معنی(example):

سگی که تمام شب زوزه کشید همسایگان را بیدار نگه داشت.

مثال:

The dog that behowled all night kept the neighbors awake.

معنی(example):

او بعد از شنیدن خبر بد با صدای بلند زوزه کشید.

مثال:

She behowled in sorrow after hearing the bad news.

معنی فارسی کلمه behowled

: معنی behowled به فارسی

زوزه کشیده، بیان احساسات و افسوس با صدای بلند.