معنی فارسی bejewelled

B2

به معنای تزیین شده با جواهرات یا گوهرها.

Adorned or decorated with jewels.

verb
معنی(verb):

To decorate or bedeck with jewels or gems.

example
معنی(example):

تیغه‌ی زیورآلات شده در نور درخشش می‌زد.

مثال:

The bejeweled tiara sparkled in the light.

معنی(example):

او یک لباس با زیورآلات برای مهمانی پوشید.

مثال:

She wore a bejeweled gown to the gala.

معنی فارسی کلمه bejewelled

: معنی bejewelled به فارسی

به معنای تزیین شده با جواهرات یا گوهرها.