معنی فارسی beknown

B1

به معنای شناخته شده، مورد خبردار بودن یا اطلاع داشتن از چیزی در زبان فارسی.

Known or acknowledged by one or more persons.

example
معنی(example):

عمومًا شناخته شده است که کار سخت به موفقیت می‌انجامد.

مثال:

It is generally beknown that hard work leads to success.

معنی(example):

در میان دوستانش، او به خاطر سخاوتش شناخته شده است.

مثال:

Among his friends, he is beknown for his generosity.

معنی فارسی کلمه beknown

: معنی beknown به فارسی

به معنای شناخته شده، مورد خبردار بودن یا اطلاع داشتن از چیزی در زبان فارسی.