معنی فارسی belling

B1 /ˈbɛlɪŋ/

سنجیدن یا صدا دادن به چیزی که به وسیله یک زنگ یا وسیله مشابه انجام می‌شود.

To make a ringing sound, typically associated with a bell.

noun
معنی(noun):

Bellowing; the sound of a male deer during the rutting season

معنی(noun):

(Indiana) A shivaree.

example
معنی(example):

صدا دادن سگ نشان داد که در حال هشدار به ما است.

مثال:

The belling of the dog indicated it was warning us.

معنی(example):

او به گربه صدا می‌داد تا پرندگان را بترساند.

مثال:

He was belling the cat to scare away the birds.

معنی فارسی کلمه belling

: معنی belling به فارسی

سنجیدن یا صدا دادن به چیزی که به وسیله یک زنگ یا وسیله مشابه انجام می‌شود.