معنی فارسی bemad
B1ناراحت، مضطرب، به شدت نگران.
Upset or troubled in mind.
- OTHER
example
معنی(example):
پسر بعد از گم کردن اسباب بازی مورد علاقه اش نگران بود.
مثال:
The boy was bemad after losing his favorite toy.
معنی(example):
او زمانی که برنامه هایش به طور غیرمنتظره ای لغو شد، ناراحت شد.
مثال:
She felt bemad when her plans were canceled unexpectedly.
معنی فارسی کلمه bemad
:
ناراحت، مضطرب، به شدت نگران.