معنی فارسی bemirror
B1منعکس کردن یا بازتاب دادن خصوصیات یا احساسات فرد دیگر.
To reflect or imitate the characteristics or emotions of another person.
- VERB
example
معنی(example):
او تلاش کرد تا نگرش مثبت دوستش را منعکس کند.
مثال:
She tried to bemirror her friend's positive attitude.
معنی(example):
هنرمند می‌خواست احساسات تماشاگران را در نقاشی‌اش منعکس کند.
مثال:
The artist wanted to bemirror the emotions of the audience in her painting.
معنی فارسی کلمه bemirror
:
منعکس کردن یا بازتاب دادن خصوصیات یا احساسات فرد دیگر.
