معنی فارسی bemused

B2

علامت‌گذاری به حالتی است که فرد در آن به دلیل سردرگمی یا نداشتن درک صحیح از یک موقعیت، از نظر فکری غافل‌گیر شده است.

Confused or puzzled, typically as a result of unexpected or bewildering circumstances.

verb
معنی(verb):

To confuse or bewilder.

معنی(verb):

To devote to the Muses.

adjective
معنی(adjective):

Deeply thoughtful; preoccupied

معنی(adjective):

Perplexed and bewildered

example
معنی(example):

او وقتی او خبر را به او گفت، گیج به نظر می‌رسید.

مثال:

She looked bemused when he told her the news.

معنی(example):

من از چرخش غیرمنتظره در داستان گیج شده بودم.

مثال:

I was bemused by the unexpected twist in the story.

معنی فارسی کلمه bemused

: معنی bemused به فارسی

علامت‌گذاری به حالتی است که فرد در آن به دلیل سردرگمی یا نداشتن درک صحیح از یک موقعیت، از نظر فکری غافل‌گیر شده است.