معنی فارسی bendaying
B1عمل استفاده از تکنیک بندای در طراحی یا هنر.
The process of applying Benday dots or techniques in art.
- VERB
example
معنی(example):
هنرمند در حال پذیرش تکنیک بندای برای ایجاد ظاهری قدیمی است.
مثال:
The artist is bendaying the image to create a retro look.
معنی(example):
بندای کردن میتواند یک تصویر ساده را به یک اثر هنری پیچیده تبدیل کند.
مثال:
Bendaying can transform a simple image into a complex work of art.
معنی فارسی کلمه bendaying
:
عمل استفاده از تکنیک بندای در طراحی یا هنر.