معنی فارسی benedictively
B2به طور مرتبط با دعا و آرزوی خوب، نشاندهنده تمایل به خیرخواهی.
In a manner that conveys a blessing.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به شیوهای برکتآمیز صحبت کرد و برای زوج خوشبختی آرزو کرد.
مثال:
He spoke benedictively, wishing the couple happiness.
معنی(example):
کشیش به شکل برکتآمیزی به جماعت خطاب کرد.
مثال:
The priest addressed the congregation benedictively.
معنی فارسی کلمه benedictively
:
به طور مرتبط با دعا و آرزوی خوب، نشاندهنده تمایل به خیرخواهی.