معنی فارسی beneficences

B2

چندین عمل خوب یا رفتار نیکو که به منظور کمک به دیگران انجام می‌شود.

The various acts of kindness and goodwill.

example
معنی(example):

مختلفی از کارهای نیکو مؤسسه خیریه در این رویداد برجسته شد.

مثال:

The various beneficences of the charity were highlighted at the event.

معنی(example):

بسیاری از اعمال خیر زندگی‌ها را در این محله تغییر داده‌اند.

مثال:

Many beneficences have transformed lives in the neighborhood.

معنی فارسی کلمه beneficences

: معنی beneficences به فارسی

چندین عمل خوب یا رفتار نیکو که به منظور کمک به دیگران انجام می‌شود.