معنی فارسی beneficential
B2مربوط به یا تأثیرگذار بر حسن نیت و اعمال خیر.
Relating to or characterized by the quality of doing good.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سیاستهای نیکوکارانه به منظور کمک به افراد کمبرخوردار طراحی شدهاند.
مثال:
The beneficential policies are designed to aid the underprivileged.
معنی(example):
رویکرد نیکوکارانهاش به تجارت قابل ستایش بود.
مثال:
Her beneficential approach to business was commendable.
معنی فارسی کلمه beneficential
:
مربوط به یا تأثیرگذار بر حسن نیت و اعمال خیر.