معنی فارسی beneficiaryship
B2وضعیتی که در آن فرد یا نهادی به عنوان ذینفع شناخته میشود.
The status of being a beneficiary, particularly in legal contexts.
- NOUN
example
معنی(example):
عضویت او در جستجوی منافع در وصیت نامه تأیید شد.
مثال:
Her beneficiaryship was confirmed in the will.
معنی(example):
عضویت در صندوق خیریه بهوضوح مشخص شده است.
مثال:
The beneficiaryship of the trust fund is clearly outlined.
معنی فارسی کلمه beneficiaryship
:
وضعیتی که در آن فرد یا نهادی به عنوان ذینفع شناخته میشود.