معنی فارسی benetted

B1

بنِت شده، به معنای قرار دادن یا هدف قرار دادن چیزی در یک مکان خاص.

To have successfully directed or aimed something towards a goal.

example
معنی(example):

بازیکن توپ را به هدف بنِت کرد.

مثال:

The player benetted the ball into the goal.

معنی(example):

او ایده‌هایش را در طول ارائه بنِت کرد.

مثال:

She benetted her ideas during the presentation.

معنی فارسی کلمه benetted

: معنی benetted به فارسی

بنِت شده، به معنای قرار دادن یا هدف قرار دادن چیزی در یک مکان خاص.