معنی فارسی benjoin
B1به معنای چسباندن یا ترکیب دو شیٔ یا ماده به همدیگر است.
To join or bond two things together.
- VERB
example
معنی(example):
شما میتوانید دو تکه چوب را با استفاده از چسب به هم بچسبانید.
مثال:
You can benjoin two pieces of wood using glue.
معنی(example):
او یاد گرفت چگونه در کلاس خیاطی پارچههای مختلف را به هم بچسباند.
مثال:
He learned how to benjoin different fabrics in his sewing class.
معنی فارسی کلمه benjoin
:
به معنای چسباندن یا ترکیب دو شیٔ یا ماده به همدیگر است.