معنی فارسی bepaid

B2

پرداخت، عمل دریافت پول یا حقوق به ازای کاری انجام شده.

The act of receiving money or wages for work done.

example
معنی(example):

پس از اتمام کار، پرداخت خواهم شد.

مثال:

I will be paid after completing the job.

معنی(example):

او به طور هفتگی برای تلاش‌هایش پرداخت می‌شد.

مثال:

He was paid on a weekly basis for his efforts.

معنی فارسی کلمه bepaid

: معنی bepaid به فارسی

پرداخت، عمل دریافت پول یا حقوق به ازای کاری انجام شده.