معنی فارسی bepiece
B1به هم چسباندن یا به هم متصل کردن اجزای مختلف به یکدیگر.
To assemble or join parts together.
- VERB
example
معنی(example):
شما میتوانید از یک پازل برای پیوستن به تصویر استفاده کنید.
مثال:
You can use a puzzle to bepiece the image.
معنی(example):
او تصمیم گرفت که اوراق پراکنده را در یک پوشه به هم پیوسته کند.
مثال:
She decided to bepiece the scattered papers into a folder.
معنی فارسی کلمه bepiece
:
به هم چسباندن یا به هم متصل کردن اجزای مختلف به یکدیگر.