معنی فارسی bepillared

B1

ساختن یا افزودن ستون‌ها به چیزی.

Having or being supported by columns.

example
معنی(example):

ساختمان قدیمی با ستون‌های زیبا ستونی بود.

مثال:

The old building was bepillared with beautiful columns.

معنی(example):

آنها تصمیم گرفتند که باغ را با ردیف‌های گل ستونی کنند.

مثال:

They decided to bepillared the garden with flower beds.

معنی فارسی کلمه bepillared

: معنی bepillared به فارسی

ساختن یا افزودن ستون‌ها به چیزی.