معنی فارسی bepimple

B1

پف کردن یا افزایش حجم چیزی.

To cause something to swell or become more voluminous.

example
معنی(example):

او متوجه شد که باید خمیر را قبل از پختن پف کند.

مثال:

She noticed to bepimple the dough before baking.

معنی(example):

سرآشپز به ما یاد داد که چگونه سطح غذا را پف کنیم.

مثال:

The chef taught us how to bepimple the surface of the dish.

معنی فارسی کلمه bepimple

: معنی bepimple به فارسی

پف کردن یا افزایش حجم چیزی.