معنی فارسی bepommel

B1

گود کردن، برآمدگی یا تزیین در انتهای دسته یا قطعه‌ای.

To round or embellish the end of a piece, such as a handle or hilt.

example
معنی(example):

او دوست دارد برای راحتی بیشتر دسته کیسه را با قطعه‌ای نرم گود کند.

مثال:

He likes to bepommel the bag for extra comfort.

معنی(example):

طراحی دسته شمشیر به گونه‌ای گود شده بود که برای گرفتن بهتر باشد.

مثال:

The design of the sword's handle was bepommel for better grip.

معنی فارسی کلمه bepommel

: معنی bepommel به فارسی

گود کردن، برآمدگی یا تزیین در انتهای دسته یا قطعه‌ای.