معنی فارسی berouged
B1برورده، به معنای سرخ و گلگون شدن صورت، معمولاً به خاطر سرما یا تغییرات عاطفی.
To have a flushed or rosy appearance, often due to cold or emotional changes.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
گونههای او بعد از بودن در سرما برورده بود.
مثال:
Her cheeks were berouged after being in the cold.
معنی(example):
بازیگر در فرش قرمز به نظر برورده میرسید.
مثال:
The actress looked berouged on the red carpet.
معنی فارسی کلمه berouged
:
برورده، به معنای سرخ و گلگون شدن صورت، معمولاً به خاطر سرما یا تغییرات عاطفی.