معنی فارسی beround

B1

به معنای گرد کردن یا تبدیل چیزی به شکل گرد.

To make something round or to shape it with a curved edge.

example
معنی(example):

آنها تصمیم گرفتند که میز را برای بحث بچرخانند.

مثال:

They decided to beround the table for the discussion.

معنی(example):

او دوست دارد که گوشه‌های نقاشی‌هایش را گرد کند.

مثال:

He likes to beround the corners of his drawings.

معنی فارسی کلمه beround

: معنی beround به فارسی

به معنای گرد کردن یا تبدیل چیزی به شکل گرد.