معنی فارسی beseemliness

B2

بزرگی رفتار یا ظاهر، به گونه‌ای که مناسب و شایسته باشد.

The quality of being proper or suitable.

example
معنی(example):

لباس او در رویداد رسمی نشان‌دهنده‌ی آداب‌دانی بالایی بود.

مثال:

Her attire showed great beseemliness at the formal event.

معنی(example):

آداب‌دانی اعمال او باعث کسب احترامش شد.

مثال:

The beseemliness of his actions earned him respect.

معنی فارسی کلمه beseemliness

: معنی beseemliness به فارسی

بزرگی رفتار یا ظاهر، به گونه‌ای که مناسب و شایسته باشد.