معنی فارسی beshawled

B1

شالی دور گردن انداختن، به معنای پوشاندن گردن با پارچه‌ای لطیف یا ظریف.

To be adorned with a shawl.

example
معنی(example):

بازیگر در مراسم جوایز با شال پوشیده بود.

مثال:

The actress was beshawled at the award ceremony.

معنی(example):

او به خاطر این رویداد با شال و ظاهری شیک به نظر می‌رسید.

مثال:

He looked elegant as he appeared beshawled for the event.

معنی فارسی کلمه beshawled

: معنی beshawled به فارسی

شالی دور گردن انداختن، به معنای پوشاندن گردن با پارچه‌ای لطیف یا ظریف.