معنی فارسی beshine
B1درخشیدن، تابش نور یا انعکاس نور.
To emit light or to reflect light brilliantly.
- VERB
example
معنی(example):
الماس در نور به طرز درخشانی میدرخشد.
مثال:
The diamond will beshine brightly in the light.
معنی(example):
لبخند او میتواند حتی تاریکترین روزها را روشن کند.
مثال:
Her smile can beshine even the darkest day.
معنی فارسی کلمه beshine
:
درخشیدن، تابش نور یا انعکاس نور.