معنی فارسی besmother
B1غرق کردن، به ویژه در عشق یا محبت، به معنای احاطه کردن کسی یا چیزی با احساسات و عواطف مثبت.
To surround someone or something with affection or love.
- VERB
example
معنی(example):
او مصمم بود فرزندانش را با عشق غرق کند.
مثال:
She was determined to besmother her children with love.
معنی(example):
او تلاش کرد بچه گربه را با محبت غرق کند.
مثال:
He tried to besmother the kitten with affection.
معنی فارسی کلمه besmother
:
غرق کردن، به ویژه در عشق یا محبت، به معنای احاطه کردن کسی یا چیزی با احساسات و عواطف مثبت.