معنی فارسی besoin

A1

نیاز، خواسته و الزامی که وجود دارد و باید برآورده شود.

A requirement or necessity for something.

example
معنی(example):

من به کمک برای تکالیفم نیاز دارم.

مثال:

J'ai besoin d'aide pour mes devoirs.

معنی(example):

او بعد از یک روز طولانی به استراحت نیاز دارد.

مثال:

Elle a besoin de repos après une longue journée.

معنی فارسی کلمه besoin

: معنی besoin به فارسی

نیاز، خواسته و الزامی که وجود دارد و باید برآورده شود.