معنی فارسی bespecked

B1

که بر روی آن نقاط یا دایره‌های کوچکی وجود دارد.

Marked with small spots or specks.

example
معنی(example):

لباس با گل‌های ریز پوشیده شده بود.

مثال:

The dress was bespecked with tiny flowers.

معنی(example):

دفتر او با طراحی‌های رنگارنگ پوشیده شده بود.

مثال:

Her notebook was bespecked with colorful doodles.

معنی فارسی کلمه bespecked

: معنی bespecked به فارسی

که بر روی آن نقاط یا دایره‌های کوچکی وجود دارد.