معنی فارسی bespray

B1

پاشیدن یا اسپری کردن مایع، معمولاً به منظور مرطوب کردن یا تمیز کردن.

To spray a liquid on something.

example
معنی(example):

او دوست دارد گل‌ها را با آب اسپری کند.

مثال:

She likes to bespray the flowers with water.

معنی(example):

آنها باغ را اسپری خواهند کرد تا آن را تازه نگه دارند.

مثال:

They will bespray the garden to keep it fresh.

معنی فارسی کلمه bespray

: معنی bespray به فارسی

پاشیدن یا اسپری کردن مایع، معمولاً به منظور مرطوب کردن یا تمیز کردن.