معنی فارسی bespread

B1

پخش کردن یا توزیع کردن چیزی، مانند دانش یا احساسات.

To spread or distribute something widely.

example
معنی(example):

استاد سعی کرد دانش را بین دانشجویان پخش کند.

مثال:

The professor tried to bespread knowledge among students.

معنی(example):

ما امیدواریم که حسن نیت را در جامعه پخش کنیم.

مثال:

We hope to bespread goodwill in the community.

معنی فارسی کلمه bespread

: معنی bespread به فارسی

پخش کردن یا توزیع کردن چیزی، مانند دانش یا احساسات.