معنی فارسی bestloved
A2محبوب ترین، مورد علاقهترین.
The most liked or cherished.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او محبوبترین دستورالعملهایش را با دوستانش به اشتراک گذاشت.
مثال:
She shared her best-loved recipes with her friends.
معنی(example):
محبوبترین کتاب در کتابخانه معمولاً اول قرض گرفته میشود.
مثال:
The best-loved book in the library is often borrowed first.
معنی فارسی کلمه bestloved
:
محبوب ترین، مورد علاقهترین.