معنی فارسی bestraddled

B1

وضعیتی که در آن فرد با هر دو پا بر روی دو طرف چیزی قرار گیرد.

The past tense of bestraddle, meaning to have sat or stood with a leg on each side.

example
معنی(example):

کودک بر روی دوچرخه بدون چرخ‌های تمرینی نشسته بود.

مثال:

The child was bestraddled on the bicycle without training wheels.

معنی(example):

او به طور موفقیت‌آمیز از روی حصار عریض عبور کرد.

مثال:

He had successfully bestraddled the wide fence.

معنی فارسی کلمه bestraddled

: معنی bestraddled به فارسی

وضعیتی که در آن فرد با هر دو پا بر روی دو طرف چیزی قرار گیرد.