معنی فارسی bestrowed
B1شکل گذشته فعل 'bestrow'، به معنای اینکه چیزی بهصورت ردیف یا منظم قرار داده شده است.
Past tense of bestrow; to have planted or arranged in rows.
- VERB
example
معنی(example):
دانهها بهصورت یکنواخت در زمین پراکنده شده بودند.
مثال:
The seeds were bestrowed evenly across the plot.
معنی(example):
پس از طوفان، گلها در کنار مسیر پراکنده شدند.
مثال:
After the storm, the flowers were bestrowed along the path.
معنی فارسی کلمه bestrowed
:
شکل گذشته فعل 'bestrow'، به معنای اینکه چیزی بهصورت ردیف یا منظم قرار داده شده است.