معنی فارسی bestubbled

B1

به ویژگی یا حالتی اشاره دارد که به برخی اشیاء یا مواد ظاهری حباب‌زده می‌دهد.

Describes a characteristic or state that gives certain objects or materials a bubbled appearance.

example
معنی(example):

سطح حباب‌زده باعث شد تا ظرف جذاب به نظر برسد.

مثال:

The bestubbled surface made the dish look attractive.

معنی(example):

پارچه برای اضافه کردن بافت، حباب‌زده شد.

مثال:

The fabric was bestubbled for added texture.

معنی فارسی کلمه bestubbled

: معنی bestubbled به فارسی

به ویژگی یا حالتی اشاره دارد که به برخی اشیاء یا مواد ظاهری حباب‌زده می‌دهد.