معنی فارسی betrayals

B1

عمل یا حالتی که در آن فرد به شخص یا گروهی که به او اعتماد کرده است، بی‌وفا می‌شود.

Acts of betraying someone’s trust or confidence.

noun
معنی(noun):

The act of betraying

example
معنی(example):

خیانت‌های او به بسیاری از مردم آسیب زد.

مثال:

His betrayals hurt many people.

معنی(example):

داستان پر از خیانت‌ها و فریب‌ها است.

مثال:

The story is full of betrayals and deceit.

معنی فارسی کلمه betrayals

: معنی betrayals به فارسی

عمل یا حالتی که در آن فرد به شخص یا گروهی که به او اعتماد کرده است، بی‌وفا می‌شود.