معنی فارسی betumbled
B1به معنای ریختن یا به هم ریختن، به طور معمول برای توصیف اجسامی که به طور ناگهانی یا بینظم به زمین میافتند.
To fall or be thrown into a confused or disorderly state.
- VERB
example
معنی(example):
برگها در باد پاییزی به هم ریختند.
مثال:
The leaves betumbled in the autumn breeze.
معنی(example):
او در حین صخرهنوردی به زمین افتاد.
مثال:
He betumbled over the rocks while hiking.
معنی فارسی کلمه betumbled
:
به معنای ریختن یا به هم ریختن، به طور معمول برای توصیف اجسامی که به طور ناگهانی یا بینظم به زمین میافتند.